این کتاب دومین داستان جین آستن است. او این داستان را در سال ۱۷۹۶، درحالیکه تنها ۲۱ سال داشت، نوشت، اما تا سال ۱۸۱۳ چاپ نشد.
اکثر منتقدان غرور و تعصب را بهترین اثر جین آستن میدانند و خود او آن را «بچهٔ دلبند من» مینامند. بااینحال، این کتاب، که ابتدا با نام تأثرات اولیه نوشته شدهبود، تا مدتها توسط ناشران رد میشد و وقتی پس از ۱۸ سال به چاپ رسید، بهجای نام آستن، نام «یک خانم» بهعنوان نام نویسنده روی جلد به چشم میخورد.
از این رمان بارها فیلمسازی شدهاست، که آخرین بار آن سال ۲۰۰۵ با بازی کیرا نایتلی (در نقش «الیزابت») و مَتیو مَکفادین (در نقش «آقای دارسی») بودهاست. در سال ۲۰۰۴ هم بالیوود برمبنای این کتاب، فیلم عروس و تعصب را با بازی آیشواریا رای ساخت.
آقا و خانم بِنِت (Bennet) پنج دختر داشتند. جِین و الیزابت بزرگتر از سه خواهر دیگر بودند و زیباتر و سنگینتر. چندی بود که در همسایگیشان در باغی به نام «نِدِرفیلد» مردی سرشناس و ثروتمند به اسم «چارلز بینگلی» زندگی میکرد که بسیار بامحبت و خوشچهره بود. خانم بِنِت میکوشید تا هرطور شده مرد جوان را برای ازدواج به یکی از دخترانش مایل کند. در یک مهمانی که بینگلی ترتیب دادهبود، خانوادهٔ بِنِت نیز حضور داشتند. آقای دارسی، دوستِ شوهرِ خواهر چارلز هم در آن جشن بود. او سرووضعی آراسته و پرغرور داشت. آن شب، جین با چارلز بینگلی آشنا شد. دوشیزه بینگلی هم دوست داشت دارسی به او توجه کند که چنین نشد.
پس از آن مراسم، همه از خودبزرگبینی و بدخلقی دارسی صحبت میکردند؛ ولی الیزابت حسی درونی نسبت به او داشت. از سوی دیگر کشیش «کالینز»، برادرزادهٔ آقای بنت و وارث خانوادهٔ آنها، قصد داشت تا با یکی از دخترعموهایش ازدواج کند. وی نخست جین را برگزید، ولی وقتی فهمید جین با بینگلی میخواهد نامزد کند به فکر الیزابت افتاد. خانم بنت هم با این پیوند موافق بود؛ چون دراین صورت ارث خانوادگی آنها به غریبهها نمیرسید. با این حال الیزابت درخواست کالینز را رد کرد و تهدیدهای مادرش را نیز نادیده گرفت. در همین روزها با آقای «ویکهام» آشنا شد. ویکهام خود را برادرخواندهٔ دارسی معرفی کرد و از دارسی به بدی یاد نمود. الیزابت با شنیدن این حرفها عمیقاً به فکر فرورفت. آیا دارسی همسر خوبی برای او بود؟ آیا او را خوشبخت میکرد؟ الیزابت کوشید تا بیشتر از دارسی بداند و اخلاق و رفتار او را زیرنظر بگیرد تا او را بهتر بشناسد.
پس از چندی، خانواده آقای بینگلی به خانهٔ دارسی در لندن رفت. این سفر را خواهر بینگلی طراحی کردهبود. او عاشق دارسی بود و با این حیلهٔ زنانه میخواست بین برادرش و جین فاصله بیندازد تا چارلز به خواهر دارسی علاقهمند شود تا بدینگونه دارسی را ازآنِ خود کند.
جین و الیزابت از این موضوع خبر یافتند. الیزابت در ذهنش دارسی را نیز بیتقصیر نمیدانست. کشیش کالینز وقتی دید که دخترعمویش الیزابت هم برای ازدواج با او بیمیل است متوجه دوست الیزابت، شارلوت شد و سرانجام با او عروسی کرد.
زمانی گذشت. از بینگلی و دارسی خبری نشد. جین با دایی و زنداییاش به «هانسفورد» رفت تا شاید روحیهٔ ازدسترفتهاش را بازیابد. پس از هفتهای الیزابت هم نزد وی رفت. در آنجا با دارسی دیدار کرد. دارسی به او اظهار عشق و علاقه کرد؛ ولی الیزابت با ردّ درخواست وی، از ستمهای او به ویکهام و جداسازی چارلز از جین سخن راند. دارسی در نامهای به الیزابت نوشت: «خانم محترم! ویکهام فردی هوسباز و دروغگوست. او قصد فریب خواهر کوچکتان را دارد.»
چندی نمیگذرد که این حقیقت آشکار میشود؛ زیرا ویکهام با «لیدیا» (خواهر کوچک الیزابت) به لندن میگریزد. دارسی ترتیبی میدهد که آنها را بیابند. سپس با پرداخت پول به هر دو، ویکهام را وادار میکند تا با لیدیا ازدواج نماید.
چارلز بینگلی نیز در آنجا جین را میبیند. خواهرش میکوشد تا او را از پیوند با جین منصرف کند؛ ولی بیثمر است. آنها عاشق هماند. دارسی نیز دست از سر الیزابت برنمیدارد و بازهم به او پیشنهاد ازدواج میدهد. الیزابت این بار میپذیرد. از طرف دیگر، الیزابت که میداند درمورد دارسی اشتباه کرده، بهدنبال فرصتی است تا او را ببیند و روزی دارسی بهطرف محل اقامت آقای بنت میآید که الیزابت را میبیند و هر دو اقرار میکنند که دربارهٔ یکدیگر اشتباه کردهاند و پس از آن با همدیگر نامزد میشوند و الیزابت از پدرش میخواهد موافقت کند و آقای بِنِت هم موافقت میکند و با هم نامزد میشوند.
غرور و تعصب (به انگلیسی: Pride & Prejudice) به کارگردانی جو رایت برگرفته از کتاب بسیار مشهور غرور و تعصب از نویسنده انگلیسی، جین آستن است.
کایرا نایتلی (به انگلیسی: Keira Christina Knightley) بازیگر انگلیسی تبار هالیوود برای بازی در این فیلم نامزد جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول زن شدهاست.
خلاصه داستان
سال ۱۷۹۷، انگلستان. قبل از مرگ آقای بنت، همسرش کوشیده تا پنج دخترش- جین، الیزابت، مری، لیدیا و کیتی- را برای یافتن شوهری مناسب آماده کند. چون این کار را تنها راه دستیابی یک زن به رفاه و آسایش میداند.
زمانی که سر و کله جوان ثروتمند و خوش سیمایی به نام بینگلی و دوستش آقای دارسی در همسایگی آنها پیدا میشود، خانواده بنت سخت دچار هیجان میشود. به زودی جین با آقای بینگلی دوست میشود و به نظر میرسد که الیزابت نیز به آقای دارسی بیتوجه نیست. اما رفتار آقای دارسی خودپسند الیزابت هوشمند را که در سایه پرورش پدری دختری باشهامت و خودگردان بار آمده، خوش نمیآید. از این رو به زودی کشمکش و درگیری زبانی میان آنان آغاز میشود.
شایان توجه آنکه شخصیت دارسی در این فیلم بیشتر کمرو و رومانتیک است. زبان آدمهای داستان بیشتر امروزی است. خانم بنت زنی خردمند، هوشمند و تفنن گراست. آقای بنت کشت کار آقازادهای است، ساده و روان سخن میگوید و از اشارههای ریشخندآمیز در سخنانش هیچ نشانی نمیتوان یافت. تأکید فیلم بیشتر بر احساسات عاشقانه زوجهاست تا بر درگیری آنها بر سر خودخواهی یکی و پیش داوریهای ناخواسته و ناروای دیگری که دست آخر سبب آزار و دلخوری دیگران میشود.